سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادماازادمازودسیرمیشن ادماازعشق هم دلگیرمیشن

 

cartpostaleto.parsfa

 

 


 

آری قصه همیشه این چنین بوده است


گفتی از دلتنگی هایم دیگر سخن نگویم


من امشب دلتنگی هایم را به دست باد سپردم


تا این باد با دلتنگی هایم چه کند؟


آیا دلتنگی های مرا به دریا خواهد برد؟


وفریادش را با فریاد موج های بیتاب یکی خواهد کرد؟


یا در این شب بارانی .......


بر سنگفرش کوچه های خلوت جاریش میکند


یا شاید در شبی مهتاب


آن ها را به نگاه به یک غریبه که به ماه خیره شده بسپارد!


یا شاید در نگاهی سرد


در گوش دو پیکر خسته در خواب زمزمه اش کند؟


آیا کسی دلتنگی های مرا خواهد شنید؟


دلتنگی هایم را به باد سپرده ام........


شاید این باد دلتنگی مرا


در گوش تو ای ناب تر از غزل هایم زمزمه کند!


بگذار برایت بگویم


که امشب سخت دلتنگت هستم...........!


[ یکشنبه 91/7/2 ] [ 1:56 عصر ] [ حجت امینی ]

 

مرا نگاه کن ببین چه انتظاری به روی پلکهایم خانه کرده است .

 

غم را از چشمانم فقط تو میتوانی بخوانی

 

خود را به ندانستن نزن - می دانم که میدانی غصه در دلم خانه کرده است

 

نمیخواهم غصه ام را بخوری اما قصه ام را بدان


[ یکشنبه 91/7/2 ] [ 1:55 عصر ] [ حجت امینی ]

 

تو با اومدنت روشنایی رو به زندگیم آوردی و با رفتنت منو توی ظلمت

و ســیاهی تنها گذاشتی.کاش هیچ وقت چشامو باز نمی کردم و این

روشنایی رو نــمی دیدم.میدونم اینا برات یه مشت چرت و پرته،اما تو

فکر نکن من دارم این چرت و پرتارو بـــرای دلـــخودم می نـویسم که

حرفام توی دل بمونه. . . ایـنم خــودت یادم دادی.اون روز که اینجا رو

ساختم اینقدر دوستت داشتم که می خواستم یه جوری به همه

بگم که چقدر دوست دارم....اما افسوس  .


[ یکشنبه 91/7/2 ] [ 1:53 عصر ] [ حجت امینی ]

گفتی ، گفتم ... (عاشقانه)  

 

 

گفتی که می بوسم تو را، گفتم تمنا می کنم

گفتی اگر بیند کسی، گفتم که حاشا می کنم

گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در

گفتم که با افسون گری او را ز سر وا می کنم


گفتی که تلخی های می، گر ناگوار افتد مرا

گفتم که با نوش لبم آن را گوارا می کنم

گفتی چه می بینی بگو، در چشم چون آیینه ام

گفتم که من خود را در او عریان تماشا می کنم


گفتی که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند

گفتم که با یغماگران باری مدارا می کنم

گفتی که پیوند تو را با نقد هستی می خرم

گفتم که ارزان تر از این من با تو سودا می کنم


گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گویم برو

گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم

گفتی اگر از پای خود زنجیر عشقت وا کنم

گفتم ز تو دیوانه تر دانی که پیدا می کنم


[ یکشنبه 91/7/2 ] [ 1:52 عصر ] [ حجت امینی ]
درباره وبلاگ

برچسب‌ها وب
آرشیو مطالب
امکانات وب

خدمات وبلاگ نویسان-بهاربیست

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس